«الف. ص» در سایت ضدانقلابی روزآنلاین با انتشار مقاله ای به شرح دلایل اتخاذ این رویکرد مضحک از سوی ضدانقلاب پرداخته و می نویسد دلیل این امر آن است که اپوزیسیون به آخر خط رسیده و می داند که کاری از دستش ساخته نیست و به همین خاطر «حتی با وجود یک چهره «اصولگرای معتدل» در انتخاباتی که جمهوری اسلامی برگزار کننده آن بوده و شورای نگهبان صلاحیت کاندیداهای آن را تائید کرده است، شرکت خواهد کرد.»
وی در ادامه می نویسد: به عقیده نگارنده این تغییر سطح مطالبات و بازتعریف این بخش از اپوزیسیون در استراتژی اصلاح طلبی تنها به دلیل خلا استراتژی و ضعف تشکیلاتی آنان است.
اپوزیسیونی که بیش از سه دهه از فضای داخل جداست، فاقد هرگونه تشکیلات منسجم بوده و خاصیت بسیج نمودن خود را از دست داده، هیچ امیدی به تاثیرگذاری ندارد. به همین دلیل به این استراتژی روی آورده که «در شرایط خفگی، هرنوع مجرای تنفس غنیمت است».
نویسنده در ابتدای مقاله نقبی هم به وضعیت اپوزیسیونی که ژست چپگرایی گرفته و در آغوش غرب غوطه می خورد، زده و در شرح احوالشان می گوید: امروز نیروهای چپ، دچار چنان انشقاق و پراکندگی هستند که به سختی می توان شمار دقیق احزاب و سازمان های چپ را در عرصه سیاسی ایران حساب کرد.
دیگر احزاب اپوزیسیون (آنانکه خود را «سراسری» می نامند) نیز بیشتر احزابی چند نفره بوده و فقط در چند شهر در خارج از کشور فعال هستند. این سازمان ها در واقع از ساختار یک حزب منسجم (با اعضای مشخص، تشکیلات، برگزاری کنگره و...) برخوردار نبوده و بیشتر همچون یک تشکل غیردولتی یا همچون یک رسانه یا سایت عمل می کنند.
اصولا این اپوزیسیون نه تنها در داخل هیچگونه تشکیلاتی ندارد، بلکه در خارج از کشور هم که امکان فعالیت آزادانه برایشان فراهم است، از تشکیلات منسجمی برخوردار نیستند. از چنین اپوزیسیونی با این مشخصات، نباید انتظار داشت که بتواند همچون سالهای قبل از انقلاب اعتصابات را سازماندهی نماید.
وی در پایان می نویسد: «اگر اپوزیسیون به ضعف خود پی برده، بهتر است که ضعف های خود را جبران کند و در پی سازماندهی و متشکل کردن خود باشد، نه اینکه از مطالبات خود عقب نشینی کند و سطح آنها را کاهش دهد. کاهش سطح مطالبات، و تغییر تاکتیک و استراتژی بر اساس ضعف خود، یک بازی سیاسی قلمداد نمی شود؛ این امر تنها به از دست دادن جایگاه سنتی این گروه از اپوزیسیون میان مردم می انجامد، و این یعنی تضعیف هرچه بیشتر آنان در آینده.»
دو نکته درباره فراز پایانی این مطلب گفتنی است. اول آنکه؛ ضدانقلاب اگر مطالباتش را کم نکند چه کند؟! و مگر شماها جز خیال خام براندازی جمهوری اسلامی مطالبه دیگری هم دارید که آن را کم و زیاد کنید؟!
دوم هم آنکه لطفاً از کدام جایگاه و پایگاه اپوزیسیون میان مردم صحبت می کنید؟! مگر نه اینکه خودتان اعتراف می کنید حتی گروه های اپوزیسیون مدعی سراسری بودن ، فقط شامل چند نفر ساکن کشورهای اروپایی هستند!
از تحریم های بی اثر کوتاه بیاییم سنگین تریم!
«به طور خلاصه، تحریم ها تأثیرگذار نیستند، زیرا برای تأثیر گذاشتن طرح نشده اند. به نظر می رسد این مجازات ها به عوض تمرکز بر مسئله هسته ای، بر اهداف دیگری متمرکز شده اند: اعمال فشار «خرد کننده» بر مردم و تحریک آنها برای ایجاد تنش های سیاسی و درنتیجه تغییر حکومت تهران.»
فارین پالیسی، نشریه معتبر و نزدیک به مراکز تصمیم ساز در سیاست خارجی واشنگتن با تاکید بر مطلب یاد شده می نویسد؛ «حکومت ایران هیچگونه مصالحه قابل توجهی برای برنامه اتمی انجام نداده است. حتی با توجه به هدف اصلی تحریم ها که تأثیر گذاشتن بر روند محاسبات هسته ای حکومت تهران بوده، می توان گفت که تحریم ها شکست خورده اند. توضیح آن نیز ساده است: متن مصوبه تحریم ها بسیار فراتر از برنامه هسته ای ایران است و به همین دلیل انگیزه خوبی برای عدم همکاری این کشور با ایالات متحده می دهد.
اگر ایران به طور کامل برنامه اتمی خود را از همین فردا متوقف کند، باز هم ازسوی ایالات متحده مورد تحریم خواهد بود. پس چرا حکومت تهران باید در رابطه با برنامه هسته ای خود سازش کند، درحالی که تحت هر شرایطی مورد تحریم خواهد بود؟»
فارین پالیسی در ادامه به عدم شفافیت سیاست های واشنگتن در مورد برنامه هسته ای ایران اشاره کرده و می نویسد: «فرمول فعلی تحریم ها چندان شفاف نیست، زیرا هیچ گونه رویکرد کارشناسانه در آن لحاظ نشده و در رابطه با مسئله هسته ای نیز بسیار مبهم است. ازطرف دیگر، در آخرین نسخه خودنمایی سیاسی کنگره درخصوص ایران که به شکل مصوبه الحاقی 41 سنا مطرح شد، آمده است: «منفعت دولت ایالات متحده و دولت دیگر کشورهای مسئول در این است که با همکاری یکدیگر تلاش کنند از دستیابی دولت ایران به توان تسلیحات اتمی جلوگیری بعمل آورند.»
آنچه که کنگره از آن به عنوان «توان تسلیحات اتمی» یاد می کند، مبهم است، زیرا با احتساب برخی مسایل، ایران از هم اکنون این توان را دراختیار دارد.
هر کشوری که دارای یک بخش اتمی صلح آمیز کاملاً توسعه یافته باشد، «توان» تولید تسلیحات اتمی را نیز دارد. در واقع برزیل و آرژانتین نیز دارای توان تسلیحات هسته ای اند. ولی همان طور که داشتن یک اتومبیل پرسرعت که می تواند به 200 کیلومتر در ساعت برسد، دلیل داشتن اضافه سرعت و دریافت جریمه نیست، داشتن توان تولید تسلیحات اتمی ازسوی یک کشور نیز برخلاف مقررات نیست.»
نویسنده در پایان به کاخ سفید توصیه می کند؛ »بهتر است ایالات متحده یک گام به سوی ایران بردارد و برخی از این تحریم ها را ملغی اعلام کند. واشنگتن با رد هرگونه تخفیف برای تحریم ها هیچ امتیاز قابل توجهی در قبال آن به دست نمی آورد، بلکه امکان هرگونه مصالحه و سازش با تهران را نیز ازبین می برد و بدین ترتیب بهانه لازم را نیز به این کشور می دهد تا مقدار بیشتری اورانیوم غنی کند.»
گفتنی است روز 14 خرداد 91 رهبر معظم انقلاب طی سخنانی در حرم مطهر امام(ره) فرمودند؛ مشکل آمریکا با ما هسته ای نیست، بلکه آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون رابطه با آمریکا، بلکه در حال درگیری با آن نیز می توان قدرت برتر منطقه به لحاظ تکنولوژی و نظامی بود. (نقل به مضمون) و نکته درخور توجه آن که مدتی بعد جرج فریدمن مسئول مرکز استراتژیک «استراتفور» آمریکا دقیقاً به همین نکته که حضرت آقا اشاره فرموده بودند، اعتراف کرد.
روی ما ترسوها هم حساب کنید
دعوای اپوزیسیون داخل و خارج بر سر راه های براندازی جمهوری اسلامی همچنان ادامه دارد و گاهی هم کار به جاهای باریک و البته جالب می کشد.
بعد از آنکه جبهه آزادی با انتشار بیانیه ای خواستار ایجاد آشوب و اغتشاش در مراسم 13 آبان شد، بابک داد در واکنش به آن، طراحان این برنامه را غضنفرهایی خواند که به جمهوری اسلامی پاس گل می دهند.
مهدی خزعلی نیز در واکنش به این موضوع نامه ای را با امضای مجهول 12 نفر از جانبازان و رزمندگان سبز دفاع مقدس! در سایت خود منتشر کرده و بولتن نویس فراری خاتمی را دعوت کرد که زیپ دهانش را بکشد!
داد هم در جوابیه ای مفصل خزعلی را به داشتن رانت و ویژه خوار بودن متهم کرده و می نویسد؛ « بهتر است از این ادبیات «بسیجی های جنگ ندیده» دست بردارند و به سؤالات پاسخ بدهند. بفرمایند برای فردای این راهپیمایی چه برنامه ای دارند؟ جناب خزعلی بفرماید در فردای راهپیمایی، با باخته ها و برده های این آکسیون می خواهد چه بکند؟ برده ها و غنایم آن پیشکش، اما باخته های حتمی این راهپیمایی، عده زیادی دستگیر شده و زخمی و حتی قربانی است. ایشان بفرماید برای آن قربانیان چه برنامه ای دارد؟ آیا از آنها خاطره خواهد نوشت؟ یا بیانیه حمایتی صادر خواهد کرد؟! آیا بچه های مردم هم می توانند مثل جناب خزعلی در زندان اعتصاب غذای نامحدود(!) کنند و تصادفا« در روز انتخابات هم آزاد شوند و رأی بدهند؟!»
بابک داد در ادامه با ادبیاتی جیمز باندی می نویسد؛ «روی سخنم با جوانهاست. شرکت شما در هر حرکتی که به قصد «تغییر» باشد، ستودنی است. تأکید می کنم اگر راهپیمایی شما هم «به قصد تغییر نظام» بود، روی حضور من و خیلی از همین خارج نشینان هم -ولو به قیمت ورود غیرقانونی به کشور- حساب باز کنید. به مقدسات سوگند که می آییم و در کنار شما -البته فقط به قصد براندازی و تغییر نظام- حتی جان می دهیم. اما برای مقاصد دیگری که بوی یک جور خودنمایی سیاسی می دهد و یا معامله های پشت پرده برای امور جزیی یا شخصی است، خودتان را قربانی نکنید و دیگران را هم هزینه نکنید.»
ادعای مضحک بابک داد در مورد آمادگی اش برای جان دادن در راه براندازی جمهوری اسلامی در حالی است که وی همان ابتدای اغتشاشات سال 88 از کشور گریخت و اگر جربزه مبارزه داشت همان روزها می ماند و غلطی می کرد و جالب آنکه بابک داد بعد از فرار از ایران طی مصاحبه ای با یک سایت ضدانقلاب در پاسخ به این سوال که چرا نماندید و مبارزه نکردید و آیا فرار شما از کشور به مفهوم اعتراف به شکست جنبش سبز(!) نیست؟ گفته بود: البته ماندن بر مهاجرت (بخوانید فرار) ترجیح داشت ولی در حالی که هیچ نشانه ای از پیروزی دیده نمی شود، حفظ جان نیز لازم است و در پاسخ به این سوال که مگر حفظ جان بقیه لازم نبود؟ گفته بود؛ «هر کس مسئول زندگی خویش است. من با صراحت می گویم که زندگی در اروپا را به زندان های رژیم ترجیح می دهم.
هوشنگ امیراحمدی: می خواهم رئیس جمهور ایران شوم!
هوشنگ امیراحمدی در گفتگویی مفصل با یک سایت داخلی گفته است که قصد دارد کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری آتی در ایران شود.
«در آینده نزدیک در صورتی که شرایط اجازه بدهد این موضوع را رسما اعلام خواهم کرد. من هم اکنون برنامه انتخاباتی مفصلی نوشته ام و در آن به طور مشروح توضیح داده ام که چرا دارم وارد این عرصه می شوم، چرا فکر می کنم که واجد شرایط هستم، اگر انتخاب بشوم برای کشور (مردم و سرزمین) چه کار خواهم کرد، و بالاخره چرا باید نظام و مردم به من شانس خدمت بدهند.»
وی افزوده است: «نمی دانم شورای نگهبان چه تصمیمی خواهد گرفت. متاسفانه عده ای قبل از اینکه شورای نگهبان درباره من تصمیم بگیرد مرا رد صلاحیت می کنند.»
گفتنی است هوشنگ امیراحمدی ساکن آمریکا و از افراد نزدیک به محافل سیاسی و امنیتی این کشور است که کیهان در جلد نوزدهم از سلسله کتاب های نیمه پنهان - دفتر پژوهش های موسسه کیهان - به طور مستند از ماهیت وی پرده برداشته است. امیراحمدی طی مقاله ای که در کمیته موسوم به «دفاع از حقوق دموکراتیک مردم ایران»! به سرپرستی مشاور اشرف پهلوی در آمریکا منتشر کرد درباره جمهوری اسلامی ایران آورده است؛ «مسئولین حکومت عقب افتاده و خونخوار ایران علیه هر آنچه ایرانی و انسانی است قیام کرده و قصد دارند نام میهن را به قهقرا ببرند و در این راه از هیچ خرابکاری و قتل و جنایتی ابا نخواهند داشت»؟! وی درباره وجود مقدس حضرت امام(ره) نیز اراجیفی دارد که قلم از تکرار آن شرم می کند.
هوشنگ امیراحمدی از سوی حلقه انحرافی برای شرکت در اجلاس ایرانیان خارج کشور دعوت شده و در این اجلاس شرکت داشت!
نظرات شما عزیزان:
|